کد مطلب:28005 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

نام مکان












الف - این مكان به نام «غدیر خم» مشهور شده است. در حدیثی از كتاب السیرة النبویّة، چنین می خوانیم:

مطّلب بن زیاد، از عبد اللَّه بن محمّد بن عقیل، از جابر بن عبد اللَّه نقل می كند كه:ما در جحفه در «غدیر خم» بودیم. پس پیامبر خدا از چادر یا خیمه ای بر ما در آمد....[1].

در حدیث زید بن ارقم، آمده است:

پیامبر خدا در «غدیر خم»، در زیر درختان، خطبه خواند.[2].

و همین گونه است در حدیث دیگرش:

چون پیامبر خدا از حجّة الوداع بازگشت و در «غدیر خم» فرود آمد، فرمان داد كه زیر درختان را بروبند....[3].

در شعر نُصیب آمده است:

و در غدیر، غدیر خم گفت:

برادر كوچك من! تا كی در سفری؟

آیا ندیدی كه تا وقتی در میان مایی،

می خوابم و چون می روی، نمی خوابم؟[4].

و نیز در شعر كُمَیت اسدی:

و [ در] روز درختان، درختان غدیر خم

ولایت او را آشكار كرد. كاش اطاعت می شد![5].

واژه «خُم» در لسان العرب به فتح «خ» ضبط شده است؛ ولی از ابن دُرَید نقل كرده است كه:

آن، خُم به ضمّ «خ» است.[6].

ب - این مكان به خاطر موقعیّت جغرافیایی اش «وادی خم» نیز نامیده می شود. حازمی می گوید:

خُم، وادی میان مكّه و مدینه در نزدیكی جحفه است و در آن، گودالی است كه پیامبر خدا در آن جا سخنرانی كرد. این وادی به وخامت (ناهمواریِ) بسیار، توصیف شده است.[7].

این نام، در حدیثی كه ابن كثیر آورده، چنین است:

امامْ احمد می گوید:عفّان، از ابو عوانه، از مغیره، از ابو عبید، از میمون (ابو عبد اللَّه) برای ما نقل كرد كه او شنیده است زید بن ارقم گفت:با پیامبر خدا در منزلی فرود آمدیم كه «وادی خُم» نامیده می شد.[8].

متن كتاب المراجعات نیز چنین است:

و امامْ احمد بن حنبل، حدیث زید بن ارقم را چنین آورده است:با پیامبر خدا در وادی ای كه «وادی خم» نامیده می شد، فرود آمدیم. پس به نمازْ فرمان داد و آن را، هنگام گرمای ظهر خواند....[9].

ج - گاه به جهت اختصار، تنها واژه «خُم» بر آن اطلاق می شود، همان گونه كه در كتاب صفة جزیرة العرب آمده است. نویسنده این كتاب (همْدانی)، هنگام شمارش شهرهای «تهامه» در یمن، می گوید:

و مكّه؛ حوزه های آن، برای قریش و خزاعه است كه از جمله آن نواحی است:مرّ الظهران، تنعیم، جعرانه، سَرِف، فخ، عصم، عسفان، قدید - كه از آنِ خزاعه است -، جحفه و «خم»، تا آن جا كه به منطقه جُهَینه و محلّه های بنی حرب می رسد.[10].

و نیز همان گونه كه در شعر مَعْن بن اوس مُزَنی، آمده است:

خم، از آن یار كه با تو بود، تهی گشت

و یاد و آثار مانده در مسحاء در سَرِف،[11] تو را مشتاق نموده است.

در شعر مجالد بن ذی مرّان همدانی - در قصیده ای كه خطاب به معاویة بن ابی سفیان سرود، آن گاه كه فریبكاری وی و عمرو بن عاص و نیرنگ آن دو را به مردم در خونخواهی عثمان، دید - نیز آمده است:

و او ( علی )، حرمت ولایت بر مردم را دارد

از «خُم» و به [ سبب] گفته ای آشكار و بلند.[12].

د - در برخی احادیث، نام «جُحفه» نیز بر آن اطلاق شده است، از باب نامگذاری جزء به كل؛ زیرا خم، جزئی از وادی بزرگ جُحْفه است - همان گونه كه می آید -.

این نام، در حدیث عایشه دختر سعد نیز آمده است، كه آن گونه كه در المراجعات[13] آمده، نسائی، آن را در كتاب خصائص أمیر المؤمنین[14] آورده است. متن آن، چنین است:

از عایشه، دختر سعد، شنیدم كه می گوید:پدرم می گفت:شنیدم پیامبر خدا روز «جحفه»....

ابن كثیر نیز آن را در السیرة، از ابن جریر طبری چنین نقل كرده است:

از عایشه، دختر سعد، روایت شده كه شنیده است پدرش می گوید:شنیدم پیامبر خدا روز «جحفه»، در حالی كه دست علی علیه السلام را گرفته بود، گفت:....[15].

ه - به آن «خَرّار» هم گفته می شود. سكونی می گوید:

به موضع غدیر در غدیر خم، «خرّار» می گویند.[16].

این تعریف، با تعریف بكری از «خرّار» در معجم ما استعجم، مطابقت دارد. او می گوید:

زبیر می گوید:آن، وادی ای در حجاز است كه [ آبش] به جحفه می ریزد.[17].

و - هم اكنون، مردم، نامش را مختصر می كنند و به آن «غدیر» می گویند.

ز - غُرَبه، كه نام كنونیِ منطقه است و آن را ساكنان امروزین آن، بر آن اطلاق می كنند. بلادی می گوید:

غدیر خم، امروزه «غُرَبه» نامیده می شود و آن، گودالی است كه تعدادی اندك درخت خرما دارد كه از آنِ مردمی از بلادیّه حرب است و آن، در دیار آنان و در هشت كیلومتری شرق جحفه واقع است و هر دو در وادی ای به نام وادی خرّار قرار دارند.[18].

واژه «غدیر» با اضافه شدن به «خُم» مقیّد می شود تا از دیگر غدیرها (بركه ها) متمایز گردد. دیگر غدیرها نیز با اضافه شدن، مشخّص می شوند، مانند:

- غدیر اشطاط (در نزدیكی عسفان)،

- غدیر بَرَكه (بركه زبیده)،

- غدیر بنات (در پایین درّه خماس)،

- غدیر سلمان (در درّه اغراف)،

- غدیر عروس (باز هم در درّه اغراف).[19].

گاه به غدیر مورد بحث ما، «غدیر جحفه» می گویند، همان گونه كه در حدیث زید بن ارقم آمده است:

پیامبر در حَجّة الوداع [ به سوی مدینه] می آمد، تا آن كه در «غدیر جحفه» (در میان مكّه و مدینه) فرود آمد.[20].









    1. السیرة النبویّة، ابن كثیر:424/4.
    2. المستدرك علی الصحیحین:4576/118/3.
    3. الصواعق المحرقة:1/43.
    4. معجم ما استعجم:510/2.
    5. ر. ك:ج 9، ص 30 (علی از زبان شاعران/كمیت بن زید اسدی).
    6. لسان العرب:ماده «خمم».
    7. معجم البلدان:389/2، معجم معالم الحجاز:157/3.
    8. السیرة النبویّة، ابن كثیر:422/4.
    9. المراجعات:309.
    10. صفة جزیرة العرب: 259.
    11. سَرِف، جایی در شش میلی مكّه است. پیامبر خدا در آن جا با میمونه، دختر حارث، ازدواج كرد. محلّ درگذشت میمونه نیز همان جاست. (معجم البلدان:212/3)
    12. شعر همدان و أخبارها، حسن عیسی ابو یاسین:372.
    13. المراجعات:311.
    14. خصائص أمیر المؤمنین:8/42.
    15. السیرة النبویّة، ابن كثیر:423/4.
    16. معجم ما استعجم:510/2.
    17. معجم ما استعجم:492/2.
    18. معجم معالم الحجاز:159/3.
    19. ر. ك:معجم معالم الحجاز:223/6.
    20. الغدیر:36/1، كشف الغمّة:48/1، التحصین:29/578.